چقدر مانده زمان رسیدنت برسد
چقدر مانده که دستم به چیدنت برسد
اگر چه حجم خدایان کاغذی شده ام
نخواستند که چشمم به دیدنت برسد
اگر چه گربه سیاه پلید زشت شب نگذاشت
که لحظه های شگفت پریدنت برسد
نگاه کن به غزل، تا به ذهن من شاید
شگردهای عجیب کشیدنت برسد
گمان کنم که خدا هم دوباره قادر نیست
به کشف راز شب آفریدنت برسد
درون سینه ی من جای قلب، یک حفره ست
خدا کند لحظات تپیدنت برسد.
نظرات شما عزیزان: