دلنوشته ها
دلنوشته های من

عشق یه کلیپی هست که خودم با عکسایی که از اینترنت گرفتم درست کردم اومید وارم بعد از دانلود خوشتون بیاد ازش راستی اهنگم با عکسها هماهنگی داره تا حدودی!!!!!!اول باید روی کلمه عشق کلیک کنید بعدش یه صفحه واستون باز میشه از اونجا میتونید کلیپ رو دانلود کنید!




نوشته شدهجمعه 14 بهمن 1398برچسب:, توسط baran.spdf
  


من خدایی دارم، که در این نزدیکی است
نه در آن بالاها !
مهربان، خوب، قشنگ ...
چهره اش نورانیست
گاه گاهی سخنی می گوید،
با دل کوچک من،
ساده تر از سخن ساده من
او مرا می فهمد !
او مرا می خواند،
چون به غم می نگرم،
آن زمان رقص کنان می خندم ...
که خدا یار من است،
که خدا در همه جا یاد من است
او خدایست که همواره مرا می خواهد
او مرا می خواند
او همه درد مرا می داند ..




نوشته شدهسه شنبه 8 مرداد 1392برچسب:, توسط baran.spdf
  


من خدایی دارم ، همه اسمش زییا
هرچه من از او دور ، او به من نزدیک است
هرچه من نافرمان ،او همان مهربان
من خدا را هر شب می گذارم تنها
میروم با رویا میروم با شیطان
من هر لحظه که هر چیز به نفع من نیست
میشوم مایوس از رحمت او
و او من هرچقدر نافرمان و بد میشوم
باز دوستم دارد ، باز مرا می خواند
گاهگاهی فقط باید ، اری فقط باید الرحمن بخوانی
الرحمن بخوانی و گریه کنی ، فقط الرحمن
چون هیچ آیه دیگری ، هیچ سوره ی دیگری
نمی تواند خدای مرا زیباتر از الرحمن توصیف کند ...




نوشته شدهسه شنبه 8 مرداد 1392برچسب:, توسط baran.spdf
  


چقدر مانده زمان رسیدنت برسد
چقدر مانده که دستم به چیدنت برسد
اگر چه حجم خدایان کاغذی شده ام
نخواستند که چشمم به دیدنت برسد
اگر چه گربه سیاه پلید زشت شب نگذاشت
که لحظه های شگفت پریدنت برسد
نگاه کن به غزل، تا به ذهن من شاید
شگردهای عجیب کشیدنت برسد
گمان کنم که خدا هم دوباره قادر نیست
به کشف راز شب آفریدنت برسد
درون سینه ی من جای قلب، یک حفره ست
خدا کند لحظات تپیدنت برسد.




نوشته شدهسه شنبه 8 مرداد 1392برچسب:, توسط baran.spdf
  


 

 

khateresaz.ir

پشت سر کسی که دوستش داری ولی نمیخوادت گریه نکن چون فراموش کردنش سخته و برای بدست آوردن کسی که دوستت نداره گریه نکن چون بدست نمیاریش اگه هم بدست بیاریش نمیخوادت.

.

تو رابطه های دوستی اگه دیدین ب هنگام قهر بودن دوستتون برای آشتی پا پیش میذاره و طاقت قهری نداره, بدونید ک واقعا دوستتون داره,
اما اگه دیدین اصلا براش مهم نیست, و با کوچکترین بهانه ای قهر میکنه بدونید ک اصلا دوستتون نداره و حرفاش پووووچ…




نوشته شدهشنبه 5 مرداد 1392برچسب:, توسط baran.spdf
  


شـبــهـــا زیــــر دوش آب ســــــــرد


رهــــا میکـــنـم بـغـــــض زخـــمـهــایــم را


در حالی که هــــمــــه میگویند :


خــوش به حـــالــَــش …


چه زود فــــــرامــــــوش کـــرد.
 



نوشته شدهجمعه 28 تير 1392برچسب:, توسط baran.spdf
  


من از تبار فرهادم...

از تبار نرســیدن...

از تبــــار نداشتن!...

از تبار كوه كنــــدن و دل نكندن!..!!!

تو امــا خسروت را پیدا كن!...

شاد باش كه تو...از تبار منـــ نیستی



نوشته شدهجمعه 28 تير 1392برچسب:, توسط baran.spdf
  


 
 
دوســتـَـتـــ دـآرَمــ ...

هــِـدیـــِهــ ـایــســتــ کــهــ هــَـر قــَـلـبــیــ ، فــَهـمــ گـِـرِفــتـنـشــ رآ نـَدآرد

قـِـیـمــتــیــ دـآرَد ، کــهــ هــَـرکــَســیـــ تــَـوـآن پــَـردـآخـتـَنــشــ رـآ نـَدآرَد

جـُمـلـهــ کـوتــآهـیسـتــ کهــ هــَرکسـیــ لـیــآقـَتــ شــِنـیـدَنــَشـ رـآ نـَدآرَد

اَمــا مــَـن

دوووســتـَـتـــ دـآرَمــ ...



نوشته شدهدو شنبه 24 تير 1392برچسب:, توسط baran.spdf
  


 
 
فاجعه یعنی

آنقدر در تـــــ♥ـــو غرق شده ام

که از تلاقی نگاهم با دیگری

احساس

خیانت می کنم!

عشق یعنی همین!!!



نوشته شدهدو شنبه 24 تير 1392برچسب:, توسط baran.spdf

تو فک کردی همه مث منن!

 

رفتی سراغ بقیه

 

منم فک کردم همه مثه توان

 

خط کشیدم دور همه....




نوشته شدهیک شنبه 23 تير 1392برچسب:, توسط baran.spdf

عشق سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم
هركه خواهان است بسم الله الرحمن الرحیم

دل اگر تاریك اگر خاموش بسم الله نور
گر چراغان است بسم الله الرحمن الرحیم

سوره‌ی والیل من برخیز و والفجری بخوان
دل شبستان است بسم الله الرحمن الرحیم

قل هو الله احد قل عشق الله الصمد
راز پنهان است بسم الله الرحمن الرحیم
ای لبانت محیی الاموات لبخندی بزن
مردن آسان است بسم الله الرحمن الرحیم

میزبان عشق است و وای از عشق! غوغا می‌كند
هر كه مهمان است بسم الله الرحمن الرحیم




نوشته شدهیک شنبه 23 تير 1392برچسب:, توسط baran.spdf
  


ذهن را درگیر باعشقی خیالی کرد و رفت

جمله های واضح دل را سوالی کرد و رفت

چون رمیدن های آهو ناز کردن های او

دشت چشمان مرا حالی به حالی کرد و رفت

کهنه ای بودم برای دست های این و آن

هرکسی مارا به نوعی دستمالی کرد و رفت

ابرهم در بارشش قصد فداکاری نداشت

عقده در دل داشت روی خاک خالی کردو رفت

 

 

دوستاي گلم اين مطلب رو از وبلاگ زير گرفتم

http://33531364.blogfa.com/




نوشته شدهجمعه 7 تير 1392برچسب:, توسط baran.spdf
  


عبــور میکـنـم ،

هـر روز
از کنار نیـمکــت هـای خــالی پــارک . . .
.
طـوری که انگـار کــسی
در آخــــرین نیــمکــت
انتظــارم را میکـشــد !
.
و به آنجـا که میــرسـم
بـایــد وانمــود کـنــم ،

که بــاز دیـر رسیـده ام . . .




نوشته شدهدو شنبه 2 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط baran.spdf
  


بذر عشق

کاشتنی نیست.

عشق در حقیقت

گیاهی است خودرو

که در باغچه ی آشنایی ها می روید.

آنگاه چون علفی هرز

دور گیاه پیچیده

و ریشه هایش را می خشکاند.




نوشته شدهجمعه 15 دی 1391برچسب:, توسط baran.spdf
  


اگر ای قوم مرا مذنب و مجرم بشمارید و گنه کار بدانید

، ندارد به یقین کودک شش ماهه گناهی

و سه روز است که محروم ز آب است

و ز سوز عطش اندر تب و تاب است

و ندارد زعطش مادر او شیر به پستان،

که بر این کودک بی شیر، که گردیده زجان سیر

و زند مرغ دلش پر ز شرار عطش

آخر بچه مذهب بود این ظلم روا کز تف لب تشنگی این کودک من،

جان بسپارد به لب آب خدارا




نوشته شدهچهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:, توسط baran.spdf
  


ديباچه ي عشق و عاشقي باز شود
دلها همه آماده ي پرواز شود
با بوي محرم الحرام تو حسين
ايام عزا و غصه آغاز شود




نوشته شدهپنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:, توسط baran.spdf
   بغض...


دارد چنگ میزند دلم را هوایی که رنگ باران است و بوی خون میدهد...

اسمان هم مانند من داغدار است بغض میکند گلویش میسوزد....اما اشک هایش تمام شده ست...

مثل اشک های من مثل تمام بغض هایی که در گلو رسوب شد...

baran.spdf




نوشته شدهشنبه 6 آبان 1391برچسب:, توسط baran.spdf
  


چقدر سخته کسی حرفتو نفهمه....

هی.....




نوشته شدهشنبه 22 مهر 1391برچسب:, توسط baran.spdf
  


اینکه دوستت دارم هایم را

از هرطریقی به گوشت میرسانم

واینکه مطمئنی کسی که نمیشناسیش

جایی در دنیا بیوقفه حواسش به توهست،

یعنی!ناراحتیت عذابم میدهد

لبخندبزن ومثل سابق بدرخش!!

 




نوشته شدهشنبه 22 مهر 1391برچسب:, توسط baran.spdf
  


هرشب همین بساط است...

چای وسکوت و یک بغض،

بعداز مرور اشعار سیگار پشت سیگار..




نوشته شدهیک شنبه 29 مرداد 1391برچسب:, توسط baran.spdf
  


هر کجا سلطان بود، دورش سپاه و لشکر است
پس چرا سلطان خوبان بی سپاه و لشکر است
با خبر باشــید ای چشم انتظاران ظهــــور
بهترین سلطان عالم از همه تنهاتر است




نوشته شدهشنبه 28 مرداد 1391برچسب:, توسط baran.spdf

الا که راز خدایی خدا کند که بیایی..تو نور غیب نمایی خدا کند که بیایی

شب فراق توجانم خدا کند که سرآید..سر آیدوتو بر آیی خدا کند که بیایی

دمی که بی تو برآید خدا کندکه نیاید.الا که هستی مایی خداکندکه بیایی

به هر دعا که توانم تو را همیشه بخوانم.الاکه روح خدایی خدا کندکه بیایی

تو مشعری،عرفانی،تو زمزمی تو صفایی.تو رمز آب بقایی خدا کند که بیایی

قسم به عصمت زهرا بیا زغیبت کبری

دگر بس است جدایی خدا کند که بیایی




نوشته شدهشنبه 28 مرداد 1391برچسب:, توسط baran.spdf
  


دلت را به چه خوش کرده ای؟
به عکسهایی که از من به یادگار داری؟
به آن روزهایی که میگفتم از خودم هم بیشتر دوستت دارم؟
به چه؟
به اینکه دوباره در گوشی ام سراغ اسم تو بروم؟!
نه...
حتی شماره ات را هم...میفهمی که چه میگویم..

دوروبرم آنقدر شلوغ است ...که حتی اگر بیایی میانشان گم میشوی!
میبینی؟ میبینی چقدر سنگ شده ام؟ بد است نه؟
تنها چیزی بود که از تو یاد گرفتم...

 

 

 

این متن از خودم نست




نوشته شدهدو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, توسط baran.spdf
  


وقتی که دل شوم ٬ ضربانم نمی شوی ٬
خون گریه هم کنم ٬ نگرانم نمی شوی!

این مرده ای که جان نسپرده فقط ٬ منم!
جان منی ولی هیجانم نمی شوی

باران بهانه شد که کمی عاشقم شوی
نه ! بی تفاوتی … به گمانم نمی شوی

زردم هنوز و حال و هوایم گرفته است
تب دارم و تو تاب و توانم نمی شوی

در چشمهام سوزش شعر و شراره است
آتشفشانم و فورانم نمی شوی

فیروزه ی نگاه تو نقش جهان من !
پلکی زدی که نصف جهانم نمی شوی ؟

من مثل سرزمین غزل های مرده ام
ای زنده رود من ! شریانم نمی شوی

حالا که دل شدم ضربانم نمی شوی
خون گریه می کنم ٬ نگرانم که می شوی؟! …

مریم آرام




نوشته شدهپنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, توسط baran.spdf

 

آنگاه که غرور کسی را له می کنی،

آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،

آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،

آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،

آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی

دستانت را به سوی کدام آسمان دراز میکنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟؟؟؟؟؟
این مطلب از خودم نبود

 




نوشته شدهسه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:, توسط baran.spdf
  


منو حالا نوازش کن که این فرصت نره از دست
شاید این آخرین باره که این احساس زیبا هست
منو حالا نوازش کن،همین حالا که تب کردم
اگه لمسم کنی شاید به دنیای تو برگردم
هنوزم میشه عاشق موند ،تو باشی کار سختی نیست
بدون مرز با من باش اگر چه دیگه وقتی نیست
نبینم این دم رفتن ،تو چشمات غصه میشینه
همه اشکاتو می بوسم،میدونم قسمتم اینه ...




نوشته شدهدو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, توسط baran.spdf
  



گر کسی را دوست دارید اینجوری جذبش کنید !

اگر کسی را دوست دارید اینجوری جذبش کنید !

 

یکی از سوالای که مکرراً پرسیده می‌شود این است که “آیا می‌توانید با استفاده از قانون جاذبه یک فرد خاص را مجذوب خود کرد؟” خوشبختانه پاسخ آن مثبت است.
عشق یکی از مهمترین احساسات موجود در این جهان است. وقتی صحبت از پول، شغل و خیلی چیزهای دیگر به میان می‌آید آدمها برای نشان دادن آن سختی زیادی متحمل نمی‌شوند. اما در مسائل احساسی، اگر آن چیزی که می‌خواهید را به دست نیاورید، دچار درد عمیقی می‌شوید. کسی که دوستش دارید، آن فرد خاص، مهمترین فرد برای شماست و حتی کل دنیا نمی‌تواند برایتان جایگزین او شود. خبر خیلی خیلی خوبی برایتان داریم. شما می‌توانید کسی که دوست دارید را مجذوب خودتان کنید. پس همین امروز روش ما را امتحان کنید.

میل و ناامیدی – باید ناامیدی را کنار بگذارید
بااینکه میل یک انرژی مقدس است و انرژی خلقت محسوب میگردد، ناامیدی دقیقاً عکس آن و انرژی مخرب است. وقتی تمایلات برآورده نشوند، جای آن ناامیدی می‌آید. بااینکه میل و اشتیاق انرژی خوب و پاک است، ناامیدی یک انرژی منفی بسیار قوی است. میل و اشتیاق ارتعاشات جذب کردن را در شما ایجاد می‌کند اما ناامیدی دقیقاً ارتعاشاتی متضاد این یعنی دور کردن را می‌سازد. وقتی عاشق می‌شوید، بذر مقدس میل و اشتیاق در شما کاشته می‌شود. بنا به هر دلیلی اگر این اشتیاق و میل برآورده نشود، ناامیدی وارد می‌شود. پس اولین قدم برای از بین بردن این ناامیدی است. همه ناامیدی‌ها را دور بریزید.

چطور ناامیدی‌ها را از بین ببرید؟
ساده‌ترین راه برای از میان برداشتن ناامیدی‌ها، فراموش کردن است. خودتان را با نور عشق الهی و معنوی جهان احاطه کنید. یک نور عشق معنوی را تجسم کنید، یک تشعشع از نور عشق خداوندی. خود را تسلیم آن نور کنید. این نور است که شما را خلق کرده است، همه آنچه که دارید را به شما داده و این عشق خیلی ساده دوستتان دارد. این نور بخشنده است، نوری ۱۰۰ درصد پاک است و آنقدر قوی هست تا بتواند واقعیتی زیبا فراتر از تجسمات معمولی شما ایجاد کند. وقتی عاشق می‌شوید این نور خیلی آرام به شما می‌گوید چه بکنید، فقط باید به او گوش دهید. پس همه چیز را فراموش کنید، تسلیم این نور شوید و زندگی جدیدی را شروع کنید. همین امروز خودتان را تسلیم آن نور معنوی کنید و بگذارید آن نور آینده‌ای روشن برایتان بسازد.
وقتی اینکار را کردید، هر وابستگی به نتیجه را از خود دور کنید. حالا قسمت بهتر آن شروع می‌شود.

ساختن یک زندگی زیبای عاشقانه
وقتی هر نوع وابستگی به آن فرد را از خود دور کردید، یک پیام بسیار قوی به جهان فرستاده‌اید که برای شروع یک زندگی زیبای عاشقانه آماده‌اید. اگر قبلاً عشقتان یک‌طرفه بود، الان وقت آن رسیده که رابطه‌ای دو‌طرفه را تجربه کنید. شما قهرمان  تئاتر ذهن خودتان هستید. فیلم شما در ذهن خودتان است و فیلمتان واقعیت شما را می‌سازد. شما کنترل ۱۰۰ درصد روی تخیلاتتان دارید و از آن برای ساخت واقعیتی به انتخاب خود هوشمندانه استفاده می‌کنید.
حالا تصور کنید که معشوقتان عاشق شماست. قبلاً این شما بودید که عاشق او بودید و حالا تصور کنید که این اوست که عاشق شماست. “معشوقتان عاشق شماست” و می‌بینید که اشتیاق و میلتان برآورده شده است. چه حسی دارید؟ هزار مرتبه با خودتان تکرار کنید، “….. منو دوست داره”. ببیند در ۷-۵ روز آینده چه اتفاقی می‌افتد. تغییر انرژی را در خود مشاهده کنید. ببینید چه حسی دارید. معشوقتان را عاشق خودتان تجسم کنید. احساساتتان را بررسی کنید. در ذهنتان با معشوقتان صحبت کنید. چه حسی دارد؟
اگر این مرحله را به درستی انجام دهید، به خودتان می‌خندید که برای چه اینقدر ناامید بودید. و آنوقت است که دنیا به رویتان لبخند می‌زند. احساس قدرت بیشتری می‌کنید. با خودتان فکر می‌کنید که چرا همه چیز را اینقدر سخت می‌دیده‌اید و چرا قبلاً نمی‌توانسته‌اید فراموش کنید؟

بررسی عشق
این روش‌ها که شما را از احساسات ناامیدانه‌تان بیرون می‌کشد و باعث می‌شود احساس کنید برنده هستید. این افکار و احساسات مثبت می‌آیند و باعث می‌شوند فکر کنید که آیا آن فرد را بخاطر عشق می‌خواسته‌اید یا فقط به این خاطر که نفستان را ارضا کنید. در بسیاری از موارد، ناامیدی که برمی‌گردد، به دلیل عشق نیست، بلکه به دلیل پیروزی است. حالا در اعماق قلب خود می‌دانید که آیا آن فرد را واقعاً دوست می‌دارید یا نه.
اگر متوجه شدید که عشقتان واقعی است، مرحله زیر خیلی برایتان مهم است:

عشق – قدرت پشت خلقت
درک کنید که عشق قدرتمندترین انرژی در جهان است. با عشق می‌توانید هر چیزی خلق کنید، قلب، روح و فکر هر کسی را به دست آورید. هر روز حدقل ۱۰ دقیقه بنشینید و افکاری عاشقانه به عشقتان بفرستید. با خودتان تصور کنید که با او رابطه‌ای عاشقانه دارید. معشوقتان کاملاً عاشق شماست. چه نوع افکار عاشقانه‌ای برای او می‌فرستید؟
یک گوی صورتی رنگ از انرژی بین دستان خود تجسم کنید که در آن رابطه عاشقانه‌تان را با آن فرد می‌بینید. این گوی فقط انرژی پاک و مثبت عشق را در خود دارد. افکار، احساسات و نوع رابطه‌ای که با معشوقتان دارید را یادداشت کنید. حالا گوی صورتی رنگ را فراموش کنید. بگذارید به هوا برود. هر وابستگی را رها کنید. و اگر اینکار را به درستی انجام دهید، دیگر هیچ وابستگی برایتان نمی‌ماند زیرا الان جایی هستید که می‌توانید حس رابطه را احساس کنید. اگر تردیدی داشتید با خودتان تکرار کنید، “من تسلیم نور معنویم هستم.” “فقط باید نور معنویم را دوست داشته باشم و از آن سپاسگذار باشم.”
دقت کنید که این هدف فقط و فقط زمانی اتفاق می‌افتد که ارتعاشات احساسات شما بالا باشد. ناامیدی مثل چاهی عمیق است که ارتعاشات آن بسیار پایین است. عشق و حق‌شناسی بالاترین حد ارتعاشات را دارند.
اگر اینکار را درست انجام دهید، احساساتتان در این مرحله باید اینگونه باشند :

۱ - ناامیدی صفر. متعجب می‌شوید که آنهمه ناامیدی به کجا رفته است.

۲ - شدیداً احساس شادی می‌کنید زیرا رابطه‌ای زیبا و عاشقانه ساخته‌اید و به روشنی آن را دیده و حس کرده‌اید.

۳ - یک رابطه کامل و شاد بین شما و جهان که فقط و فقط شکرگذار آن هستید.
رابطه ایدآل شما خود را نشان خواهد داد. ۶۰،۰۰۰ فکر در روز کارمای 
 karma  فکر شماست. اگر در ۸۰ درصد از این افکار عشق و حق‌شناسی باشد، رابطه زیبایی که خلق خواهید کرد فرای تصورتان خواهد بود.


 




نوشته شدهدو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, توسط baran.spdf
  


ه شش سوال زير به دقت فکر کنيد و جوابهاي خود را روي يک صفحه کاغذ بنويسيد. آنچه را که به طور طبيعي به ذهنتان مي رسد يادداشت کنيد. زمان لازم براي آن که خودتان را واقعاً در موقعيتهاي گفته شده احساس کنيد، در نظر بگيريد.

 

۱-خود را در يک کشتي تصوّر کنيد که در حال غرق شدن است. شما خود را به آب مي‌اندازيد و با شناکردن خود را به يک قايق نجات مي‌رسانيد و از آن بالا مي‌رويد. چند نفر ديگر را در آن قايق نجات همراه خود مي‌بينيد؟

۲-خود را به ساحل مي‌رسانيد و بيابان وسيعي را در مقابل خود مي‌بينيد. چند وسيله شخصي و مقداري خوراکي بر مي‌داريد و در جستجوي نجات، راه بيابان را در پيش مي‌گيريد. چند جفت کفش برمي‌داريد؟

۳-پس از يک راه‌پيمايي طولاني و سخت، از يک تپه شني بالا مي‌رويد و با خوشحالي شهري را در دوردست مي‌بينيد. همچنين متوجه مي‌شويد که در فاصله‌اي نه چندان دور در سمت راست شما واحه‌اي وجود دارد. آيا ابتدا به آنجا مي‌رويد و براي مدتي کوتاه، يا هر چقدر که مي‌خواهيد استراحت مي‌کنيد و يا آن که آن را ناديده گرفته به راهتان به سوي شهر ادامه مي‌دهيد؟

 

۴-پس از ورود به شهر، قصري توجه شما را به خود جلب مي‌کند و تصميم مي‌گيريد که وارد آن شويد. پس از عبور از دروازه‌ها، خود را در يک راهروي طولاني مي‌يابيد که به اتاق پادشاه منتهي مي‌شود. وارد اتاق مي‌شويد و شاه و ملکه را مي‌بينيد که در کنار هم به تخت نشسته‌اند. شاه و ملکه چه شکلي هستند؟ و چه ويژگيها و خصوصياتي را برايتان مجسم مي‌کنند؟

 

۵- از آن اتاق خارج مي‌شويد و از يک پلکان مارپيچي پايين مي‌رويد. تاريک و سايه‌دار است، با مشعل‌هايي بر روي ديوار که به طور نوبتي روشن و خاموش مي‌شوند. همين طور که پائين مي‌رويد، ناگهان يک زن (اگر شما مرد هستيد) و يا يک شواليه (اگر شما زن هستيد) از کنارتان عبور مي‌کند. شما فقط براي يک لحظه صورتش را مي‌بينيد و اين تصوير، يک نفر که مي‌شناسيد را به يادتان مي‌آورد. او چه کسي است؟

۶- پلّه‌ها شما را به اتاق پذيرايي مي‌رساند و شما ميز بسيار بزرگي با يک گيلاس پايه‌دار در وسط آن مي‌بينيد. به گيلاس نگاه کنيد. چقدر آن پر از مايعات است؟

جواب :

۱- تعداد دوستان واقعي که داريد.

۲- تعداد عشقهاي واقعي که قبل از ازدواج خواهيد داشت .

۳- اصول اخلاقي شما در کار.

۴- آنچه تصوّر کرده‌ايد آن چيزي است که به نظر شما يک زوج ايده‌آل بايد آن گونه باشند.

۵- اين همان شخصي است که تا پايان عمر، ذهنتان درگير اوست .

۶- ميزان پر بودن گيلاس، نشانگر اين است که شما در يک رابطه دوستي چقدر از خودتان مايه مي‌گذاريد.




نوشته شدهچهار شنبه 28 تير 1391برچسب:, توسط baran.spdf
  


دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست/گریه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل/تا بماند یاد آن روزی که بر قلبم نشست




نوشته شدهچهار شنبه 28 تير 1391برچسب:, توسط baran.spdf
  


سلااااااااااااام به دوستاي خوبم پس از  دست  و پنجه نرم كردن با امتحانات نهايي دوباره اومدم پيشتون تا دوباره مطالب خودم ومطالب قشنگ شما رو تو وبلاگم بذارم!!!!!!راستي اگه چيزي هست كه دوست داريد توي وبلاگي ثبت بشه من در خدمتم ميتونيد به وسيله نظراتتون اون رو واسه من ارسال كنيد!باعث افتخار منه كه وبلاگ من با  مطالب قشنگ شما مزين بشه!




نوشته شدهشنبه 27 خرداد 1391برچسب:, توسط baran.spdf
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.