دلنوشته ها
دلنوشته ها
دلنوشته های من

در کشور ما شاهی بود برای سرگرمی خود بازی می ساخت،که دو نفر بر روی سنگ ترازو روند، و هر کس که وزنش کمتر بود کشته شود، از بخت بدم من و یارم روبروی هم افتادیم ، من برای اینکه یارم زنده بماند، ده روز غذا نخوردم، روز مسابقه من خود را سبک گرفتم، غافل از اینکه یارم به پاهای خود وزنه وصل کرده بود.
 

 

 

البته این مطلب از خودم نبود!



نظرات شما عزیزان:

حمید
ساعت16:25---27 بهمن 1390
سلام وب و مطالبت خیلی قشنگه.موفق باشیپاسخ: ممنون از نگاه قشنگت که به وبلاگم هدیه کردی!

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








نوشته شدهیک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:, توسط baran.spdf
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.